صفحه شخصی مهدی حمزه زاده آذر   
 
نام و نام خانوادگی: مهدی حمزه زاده آذر
استان: آذربایجان شرقی - شهرستان: مراغه
رشته: کارشناسی ارشد عمران
شماره نظام مهندسی:  15235
تاریخ عضویت:  1390/03/10
 روزنوشت ها    
 

 کار گروهی بخش عمومی

22
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)


کار گروهی
باران بشدت می بارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش می راند ، ناگهان تعادل اتومبیل به هم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد .

از شانس خوبش ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیک های آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشد به ناچار زیر باران از ماشین پیاده شده و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد .

کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت می کرد به آرومی آمد دم در و بازش کرد راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد .

پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : " بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه . "

لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه ، اما چه میشد کرد ، در اون شرایط سخت به امتحانش می ارزید !

با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطر و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : " یالا فردریک ، هری ، تام ،پل ، فردریک ، تام ، هری پل .... یالا همگی با هم سعی تون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه ، یه کم دیگه .... خوبه تونستین !!! "

راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه .

با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد :

" هنوزهم نمی تونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ، نکنه یه جادوئی در کاره ؟! "

کشاورز پاسخ داد : " ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست "

اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه ، آخه میدونی قاطر من کوره !!!

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 ساعت 12:09  
 نظرات    
 
مائده علیشاهی 20:20 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
2
 مائده علیشاهی
فوق العاده بود......ممنونم جناب مهندس
سید ابراهیم موسوی نژاد 21:25 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
1
 سید ابراهیم موسوی نژاد
جالب بود
محمد ذوالفقاری 23:23 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
1
 محمد ذوالفقاری
خیلی جالب بود . ممنون
م. مستاجران 07:16 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
2
 م. مستاجران
با سلام:
داستان قشنگی بود .
متاسفانه باید عرض کنم در اکثر کارهای گروهی در کشور ما داستان فوق صادق است .
در ابتدای کار همه اعلام آمادگی می کنند ولی در حین کار به گونه ای از مسولیت های خود شانه خالی کرده و انتظار حل مشکل و موانع را از نفر ثالث دارند.و تمام مسولیت به عهده مدیر پروژه می ماند.
به همین خاطر در کشور ایران در کارهای گروهی موفقیت چندان حاصل نمی شود .
نمونه بارز آن ورزش کشور می باشد .
ممنون
م افتخاری 11:28 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
1
 م افتخاری
سپاس
جلال بهرامی 11:42 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
1
 جلال بهرامی
سلام داداش .خیلی آموزنده بود مرسی
نیما محسون 12:16 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
1
 نیما محسون
ممنون، داستان آموزنده ای بود، ولی حیف که در کشور ما کاربردی ندارد.کارشناسان ایرانی به تنهائی در مقابل چند کارشناس خارجی کم نمی آورند ولی وقتی دو نفر بشوند، غرور کاذب منم منم کار دستشون داده و مغلوب می شوند.با کمال تاسف و تاثر
یحیی بهمنی 12:31 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
2
 یحیی  بهمنی
ممنون.
اکبر فرح بخش 14:14 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
2
 اکبر فرح بخش
جالب بود
مهدی حمزه زاده آذر 18:30 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
مخلصم مهندسین بزرگوار لطف دارند.
برای بنده هم آموزنده بود.
محسن شاپوری 12:35 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391
1
 محسن  شاپوری
خیلی جالب بود ممنون.